-
یک سینی بردارید و هر چه می خواهید، انتخاب کنید!
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1392 19:18
داستانی در مورد اولین دیدار «امت فاکس»، نویسنده و فیلسوف معاصر، از رستوران سلف سرویس؛ هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفت.وی که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست.با این نیت که از او پذیرایی شود.اما هرچه لحظات بیشتری سپری می شد ناشکیبایی او از اینکه می دید پیشخدمتها کوچکترین...
-
اگر می دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می بینم
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 20:49
« اگر می دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می بینم ، به تو می گفتم«دوستت دارم» و نمی پنداشتم تو خود این را می دانی. همیشه فردائی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت ها به ما بدهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا...
-
لبی به خنده باز کن ببین چگونه از گلی خزان ما بهار می شود ...
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 19:54
یکی دو روز دیگر از پگاه چو چشم باز میکنی زمانه زیر و رو زمینه پر نگار میشود زمین شکاف میخورد به دشت سبزه میزند هر آنچه مانده بود زیر خاک هر آنچه خفته بود زیر برف جوان و شسته رفته آشکار میشود به تاج کوه ز گرمی نگاه آفتاب بلور برف آب میشود دهان درهها پراز سرود چشمه سارمی شود نسیم هرزه پو ز روی لالههای کوه کنار...
-
یادداشتی برای پایان سال
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 23:42
سال 1391 هم با تمام تلخی ها و شیرینیهایش به پایان رسید و یکی دو روزی که از عمر آن مانده نیز بوی بهار را میدهد . سالی که اکثر هموطنان ما فقیر تر شدند . طلاقها و جدایی ها بیشتر از هر سالی گشتند . امید به زندگی کمتر شد و از صدقه دولت مهر و یارانش در هر چیزی که فکرش را بکنید رکورد زده شد الا خدمت به خلق !! به قول معروف...
-
طلیعه بهار
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 23:02
با سر زدن طلیعه ی سال جدید عید است و جمال یار باید بوسید ای بادصبا ز من رسان بر یاران تبریک صمیمانه در این عید سعید
-
بهارانه
یکشنبه 27 اسفندماه سال 1391 22:58
شیرین شکر ، ای نازنین شیرین سخن ای نکته بین سازی بزن چیزی بگو فصل بهاران آمده .. گل خنده کرد بر شاخه ها سبزینه پوشان ساقه ها از شوق روی او کنون بلبل به بستان آمده .. مستم کنون از بوی او چون سیر دیدم روی او چنگی نواز ای مطربا یارم به مهمان آمده … من مست رخسارش شدم مجنون و بیمارش شدم ساقی بده جامی دگر کو جان جانان آمده...
-
ماجرای عشق شهریار
پنجشنبه 17 اسفندماه سال 1391 19:03
در غروب دلگیر یکی از روزهای تعطیل عید 1366 که در تبریز بودم و ویترین یکی از کتابفروشی ها را تماشا می کردم، ناگهان دستی را بر شانه ام احساس کردم، برگشتم گویی جهانی را به من هدیه کردند! خلسه سرور در رگ هایم دوید! یکی از دوستان شاعر تهرانی بود همدیگر را در آغوش کشیدیم، عجب تصادف گوارایی! پس از احوال پرسی و تعارفات...
-
سکته مغزی
شنبه 12 اسفندماه سال 1391 23:23
نیمه شب خوابیده بودم . حس کردم تنها نیستم و چشمم را که باز کردم مردی را دیدم که در اتاقم راه میرفت و چیزهای سبک را جمع می کرد . چند لحظه نگاهش کردم و گفتم داداش دنبال چیزی میگردی!!؟؟ اونم پرروتر از من گفت اقا برایت توضیح میدم !! به طرفم امد و من تنها کاری که توانستم بکنم دستانش را گرفتم تا احیانا چاقو نزند . همینطور...
-
یک داستان واقعی
دوشنبه 20 دیماه سال 1389 00:37
این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه: شما هم این اتفاق واقعی را برای دوستانتان بفرستید ممکنه برای اونها هم اتفاق بیفته دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می گفت جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه! اینطوری...
-
نون چایی شیرین
سهشنبه 7 دیماه سال 1389 23:03
دبیرستانی بودم و پر جنب و جوش. یک روز بارانی از مدرسه در رفتم . روبروی دبیرستان قهوه خانه ای بود که پاتوق ما بود . رفتم اونجا هم از شر بارون خلاص بشم هم این که ببینم کسی دیگه هم در میره یا نه . سه چهار نفری نشسته بودند . یکی داشت نون و چایی شیرین میخورد و با چه لذتی هم میخورد . هنوز خوردنش یادمه. یکی که همسن و سالش...
-
آنچه مردان در باره زنان باید بدانند
شنبه 27 آذرماه سال 1389 22:25
یک زن هرگز از ابراز عشقهای مرد زندگیش خسته نخواهد شد.به زبان آوردن دوستت دارم موجب میشود که زن به عشق واقعی مرد زندگیش پی ببرد و آن را احساس کند. -یک زن به دریافت عاشقانه چند شاخه گل ، هدایای کوچک و ابراز عشقهای بی اختیار ، عشق میورزد. -زمانی که مردی به زنی چند شاخه گل تقدیم میکند و یا یادداشت های عاشقانه اش را...
-
علت تاخیر من
شنبه 27 آذرماه سال 1389 22:14
چه لذتی داره بعد از دو سال پسورد وبلاگتو پیدا کنی . دو سال فکرم به جایی نرسید و قربونش برم بلاگ اسکای هم شوخی اش گل کرده بود و هی سوالهای عوضی می کرد که اصلا خودش هم خبر نداشت . من نام سگم را به عنوان سوال امنیتی دادم و اون هی می پرسید کدوم مدرسه بودی!!! بالاخره بعد از دو سال اونو که توی یه تیکه کاغذ پیدا کردم . وبلاگ...
-
آقازاده ها مادرزادمظلومند!!!!!
شنبه 13 مهرماه سال 1387 03:38
مسعود ده نمکی را همه می شناسند چه از روزی که با انصار حزب الله و چه روزهایی که به نام روزنامه نگار فعال بود . او پس از مدتی عرصه سینما را برای طرح عقایدش مناسب تر دیده و با فیلم اخراجیها پای به عرصه سینما گذاشت و اتفاقا مورد استقبال مردم هم قرار گرفت . مقاله زیر از سایت ایشان است و به خوبی نشان از جهت گیری فکری وی...
-
و دروغ از همه چیز ارزانتر
یکشنبه 10 شهریورماه سال 1387 02:46
نمیدانم حسن نویسندگی در مملکتی که هفتاد میلیون کارشناس سیاسی داریم چیه؟ پس فقط دو تا کار می شه انجام داد . اول نظرات خودتو بنویسی و بعد بری ببینی مردم چی گفتند. یک نوشته توجه مرا خیلی جلب کرد که نمی دونم از کی هست اما قول می دم به محض پیدا کردنش حتما اسمشو بذارم . چه کسی می گوید که گرانی اینجاست؟؟؟؟؟ دوره ارزانی...
-
دستها !!!!
شنبه 15 تیرماه سال 1387 01:35
یک توپ بسکتبال تو دست من تقریباً 19 دلار میارزه . یک توپ بسکتبال تو دست مایکل جوردن تقریباً 33 میلیون دلار می ارزه . بستگی داره تو دست کی باشه . ----------------------------- یک توپ بیس بال تو دست من شاید 6 دلار بیارزه. یک توپ بیس بال تو دست راجر کلمن 4.75 میلیون دلار می ارزه . بستگی داره تو دست کی باشه...
-
شیران فلات ایران
شنبه 4 خردادماه سال 1387 02:49
چندسال قبل در نتایج کنکور سراسری دختران ایرانی توانستند نیمی از سهمیه دانشکاهها را به خود اختصاص دهند در آن روزها انهایی که سخت باور بودند میگفتند تصاحب پنجاه درصدی سهمیه دانشگاهها به خاطر رشته هایی است که مختص خانمها است اما سال بعد ده درصد هم بیشتر از سال قبل دانشجوی ورودی دانشگاهها را خانمها به خود اختصاص دادند....
-
در دل بخوانیم
جمعه 23 فروردینماه سال 1387 22:58
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم پر پروانه شکستن هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت؛ من و مایی نکنیم. یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پر پر شدنش ساز و نوایی نکنیم یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم یادمان باشد اگر حال خوشی دست بداد جز برای فرج یار...
-
هستیم؛نیستیم
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1387 00:14
سالهاست که انتقاد از مسئولین به یکی از کارهای روزمره ما بدل شده است . این امر تا انجا پیش رفته که اکثر مردم از صبح تا شب مشغول انتقادند . اگر از درستی یا نادرستی این حرفها بگذریم به یک نکته بسیار مهم بر میخوریم و آن علاقه مردم به سرنوشت مملکت خودشان است چیزی که کمتر در کشورهای دیگر می بینیم . در کشورهای خیلی دموکراتیک...
-
عید عاشقان مبارک
چهارشنبه 7 فروردینماه سال 1387 01:03
و از خداوند عشق را طلب کردم تا به من بیاموزد دیگر گونه دوست داشتن را . دوست داشتنی بی توقع؛ خالصانه و به طراوت بهار . عشقی به پاکی باران بهاری و شادابی روز نو تا عاشقانه ترین درودهایم را در زیباترین روزها پیشکشتان کنم. هر سالتان سراسر عشق این جملات زیبا را دوست بسیار عزیزم زرتشت بانو به مناسبت آغاز سال جدید برایم...
-
اولین باری که عاشق شدم
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1386 03:18
گمان کنم ناف مرابا قیچی عشق بریدند چون که از بچگی عاشق پیشه بودم .یکی از بستگان امسال رفت کلاس سوم ابتدایی وبا دیدن این قضیه بیا د خاطره جالبی افتادم که بیشتر به یک قصه می ماند و شاید داستان اولین عشق نام مناسبی برای این خاطره باشد . تازه هشت سالم تمام شده بود و از نظر قد و قامت وسط کلاس جای من بود و با مقایسه معلمهای...
-
دختر ساروی
شنبه 2 تیرماه سال 1386 21:53
همیشه چیزهای خوب وقتی به سراغ ما می آیند که انتظارش را نداریم . بیشتر به یک تصادف شبیه بود . بی هدف و سرگردان وبگردی می کردم وقتی روی این بلاگ کلیک کردم یکی از اشعارش را خواندم . خوشم آمد و رفتم سر وقت شعر بعدی و ..... به قول معروف تا آخرشو سر کشیدم . اشعار او دو مزیت عمده داشت ، اول آنکه حرف دل بود و به اصطلاح به دل...
-
چند خط برای زندگی
چهارشنبه 30 خردادماه سال 1386 21:59
جملاتی زیبا از گابریل گارسیا مارکز . شاید هر کدام از ما در زندگی به این نکات رسیده باشیم یا حتی مخالف این جملات باشیم . من که خیلی لذت بردم ، شما چطور؟ دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو ،بلکه به خاطر شخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا می کنم . اگر کسی تو را آن طور که می خواهی دوست ندارد،به این معنی نیست که تو را با تمام...
-
یک ساله شدم
چهارشنبه 30 خردادماه سال 1386 21:04
وبلاگ من هم یک ساله شد . یک سال قبل به عشق زمزمه های همیشگی دلم و در اوج تنهایی این ستون را راه انداختم . نیت کرده بودم از خودم، از تجربیاتم و از عشق بگویم . از شعر و اهلش بنویسم. از سیاست و کشورم ، از زندگی و شادی بگویم ولی مشکلات زندگی نگذاشت به نیتم عمل کنم و نتیجه این شد که خودم شدم اولین منتقد این وبلاگ . برای...
-
بی عنوان
چهارشنبه 22 فروردینماه سال 1386 03:06
امشب هم مثل دیشب،مثل شبهای قبل،در نگاهم سکوت و در دلم فریاد. چقدر سخت است تنهایی و چه سخت ترکه هر چه بنگری هیچ کس را نبینی.پدر باشی وفرزند در کنارت باشد ولی هر چه به سوی او می روی،به او نمی رسی عاشق باشی و لی معشوقه را نبینی. دوست داشته باشی ولی به اشتباه دوستت نداشته باشند. مظلوم باشی ولی ترا ظالم بخوانند. بی گناه...
-
بی عنوان
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 02:33
تا که بودیم ؛ نبودیم کسی کشت ما را غم بی هم نفسی تا که خفتیم ؛ همه بیدار شدند تا که مردیم همگی یار شدند قدر آن شیشه بدانید که هست نه در آن موقع که افتاد و شکست
-
فقط بخواه
چهارشنبه 16 اسفندماه سال 1385 02:28
سرتو بالا کن.... فقط بخواه آنچنان زلال می بارم؛ که تمام گلها آرزوی یک نگاهت را بشکفند (ب رشیدیان)
-
سوگند
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 23:41
به جز حضور تو هیچ چیز این جهان بیکرانه را جدی نگرفته ام حتی عشق را .
-
قارون ایران گریخت
سهشنبه 15 اسفندماه سال 1385 01:50
شهرام جزایری فرار کرد . میگن پول؛ پول میاره ولی برای این آقا سیل می آورد . شما از هر راهی که حساب کنید نمیتونی بفهمی که چطور در این مدت کوتاه می شود اینهمه پول در بیاری . سرعت پولدار شدنش صد برابر بیل گیتس صاحب مایکروسافت بود . این بابا اگر به دست انداز نمی خورد تا سال ۱۳۹۰ سهامدار عمده مملکت می شد که یعنی بیشتر از...
-
بزرگترین نعمت خدا
سهشنبه 8 اسفندماه سال 1385 02:31
آدمها موجودات غریبی اند به قول شریعتی تفاوت آنها از لجن هست تا روح خدا . اکثر آدمها وسط این مرز به سر میبرند . یکی ناله میزنه که چرا هر چی می خوام فراهمه؛ یکی هم باید محتاج شام شبش باشد؛ هیچ میدونید بزرگترین نعمت خدا چیه؟ نعمتی که فکر کنم از سلامتی هم با ارزشتره . نفهمیدن . اگر نفهمی همسایه ات چطور با شکم گرسنه...
-
انرژی هسته ای
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:54
امروز هم گذشت ؛ آمریکا هم هنوز هیچ غلطی نکرده است . اپوزسیون هم مثل آمریکا یکی از دوستان خارج نشین می گفت ؛ از احمدی نژاد خوشم میاد برای این که یک جمله میگه و در اروپا همه به تکاپو می افتند و کیف میکنم از این از خود راضی ها که این جور به هم می ریزند. بعد از ۲۸ سال و با پشت سر گذاشتن این همه مشکل ؛ فکر می کردیم حالا...